جدول جو
جدول جو

معنی صلح جستن - جستجوی لغت در جدول جو

صلح جستن
(خوا / خا پَ دَ)
آشتی خواستن. صلح طلبیدن. سازش خواستن:
هرکه با دشمنان بجوید صلح
سر آزار دوستان دارد.
سعدی.
رجوع به صلح شود
لغت نامه دهخدا
صلح جستن
آشتی خواستن
تصویری از صلح جستن
تصویر صلح جستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ دَ)
دلجویی کردن. دلداری دادن. استمالت:
از آن می خورد و زآن گل بوی برداشت
پی دل جستن دلجوی برداشت.
نظامی.
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجویست
سخن بگو که کلامت لطیف و موزونست.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(سَ رَ کَ / کِ دَ)
علامت تفأل و شگون چون جهیدن چشم و جز آن. (از مجموعۀ مترادفات ص 229)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل جستن
تصویر دل جستن
دلجوئی و استمالت
فرهنگ لغت هوشیار
مصلحت خواستن، مصلحت جویی کردن، چاره اندیشیدن، چاره اندیشی کردن، صلاح اندیشی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد